-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 14:41
ما ز یاران چشم یاری داشتیم، یاران هم متقابلا از ما چشم یاری داشتن... ما منتظر اونا، اونا منتظر ما، خلاصه وضعمون شد این!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 14:40
روش جدید عمل بینی: با یک دست نوک بینی را بالا میگیریم و با دست دیگر به آن تافت میزنیم :دی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 14:37
یه روز آفتابی یه خانم انگلیسی روی عرشۀ کشتی در سواحل مکزیک به دریا نگاه میکرد که ناگهان انگشتر الماس گرانبهایش از انگشتش سر خورد و افتاد توی آب و زن با ناراحتی این سفر را سپری کرد. پس از 15 سال که به شهر مکزیکو سیتی رفته بود در یک رستوران کنار ساحل سفارش خوراک ماهی داد، وقتی داشت ماهی رو میخورد یه جسم سفت و سخت زیر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 14:36
امروز کنار خیابون ایستاده بودم… یه دختره با جنسیس اومد جلوم ترمز کرد و گفت: ببخشید میخوام برم صادقیه... منم بهش گفتم: کار خوبی میکنی... خیلی جای خوبیه… برو به امید خدا… از خنده دیگه نمیتونست حرکت کنه :D
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 14:35
+120 . . . . . . . . . . . . . . . ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻦ ﻓﻘﻂ ﺳﻮﺍﻻﯼ ﺷﺐ ﺍﻭﻝ ﻗﺒﺮﻭ ﺩارم، ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻧﺰﺩﯾﮑﻪ ﺍﺻﻼﺡ ﺷﻮ..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 14:32
اینایی ﮐﻪ ﺗﻮ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﺳﺮﻣﺎ ﻣﻴﺨﻮﺭﻥ: ﻫﻤﻮﻧﺎیی هستن ﮐﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻥ ﺑﺮﻥ ﻋﺮﻭسی ﮐﻔﺘﺮ گند میزنه به لباسشون، ﻣﻴﺮﻥ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﺁﺏ ﻗﻄﻊ ﻣﻴﺸﻪ، ﻣﻴﺮﻥ ﺣﻤﻮﻡ ﺑﺮﻗﺎ ﻣﻴﺮﻩ، ﻣﺎﺷﻴﻨﺸﻮﻧﻮ ﻣﻴﺒﺮﻥ ﮐﺎﺭﻭﺍﺵ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻣﻴﺎﺩ، ﺩﻻﺭ ﻭ ﻃﻼ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺭﺯﻭﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺧﺘﻦ چهار ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻴﺸﻪ، ﺭﻭﺯی ﮐﻪ ﺭﻳﻤﻠﺸﻮﻥ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﺎﺷﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﮔﺮﻳﻪﺷﻮﻥ ﺩﺭﻣﻴﺎﺩ، ﺭﻭﺯی ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ﺑﺎﺭﻭﻥ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 14:31
زن به شوهر: میخوام یه حقیقتی رو بهت بگم، من یه ماهه که حاملم! مرد: خودت از پنجره میپری بیرون یا من بندازمت؟ زن: چرا اونوقت؟ مرد: واسه اینکه منم میخوام یه حقیقتی رو بگم! زن: چه حقیقتی؟ مرد: من ۴ سال پیش رفتم دکتر و برای همیشه خودم رو تعطیل کردم! در اینجا زن میرود و خود را بسیار مسالمت آمیز از پنجره به بیرون پرت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 14:30
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ زنمو ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ... ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎ شوهر ﺷﻤﺎﺭﻭ ﮔﺮﻭﮔﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺍﮔﻪ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ 200 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﻧﺮﯾﺰﯾﺪ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ میکشیمش!! زﻧﻢ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ 200 ﺗﻮﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ هم ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯿﺪﻡ ﻓﻘﻂ ﺗﻀﻤﯿﻦ ﺑﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ!! ﻣﻦ :| ﺑﺎﺯﻡ ﻣﻦ |: ﻭ ﺑﺎﺯﻡ ﻣﻦ |: هیئت امنای سازمان حمایت از شوهران بیسرپرست :| :| :|
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 14:30
ﺷﺒﯽ ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻏﯿﺮﻋﺎﺩﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﻡ ﺑﻪ یک رستوران ﺑﺮﻭﻧﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺻﺎﺣﺐ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻥ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻭﺑﺎﻣﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﮐﻪ ﭼﺮﺍ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خرداد 1394 14:08
مااین وبو برای سرگرمی شما ساختیم